با یاد تو این ستاره ها رنگی بود
این دفتر خاطرات من سنگی بود
از درس کلاس عاشقی سهمم باز
یک زنگ فقط دوری و دلتنگی بود
من یاد تو را تا کردم و لای آن کتاب حافظ روی طاقچه که تو به من هدیه کرده بودی پنهان کردم . . .
آری خوب می دانم که دیگر نیستی ولی چه کنم که همه ی فال هایم تا ابد بوی تو را خواهند داد ؟!
نیمه گـُمشده ام نیستی که بـا نیمه ی دیگــر به جُستجویت برخیزم تو… ت
مام گُمشده منی…
بیا حواسمان را پرت کنیم
مال هر کس دورتر افتاد
عاشق تر است…
اول من…
حواسم را بده تا پرت کنم!!!